سرداران عشق



ﺷﻬﺪ ﻋﻠ‌ﺭﺿﺎ ﻣﻈﻔﺮ ﺻﻔﺎﺕ

ﺑﺎ ﺑﻪ‌ﻫﺎ ﻓﺎﻣﻞ، ﻨﺎﺭ ﻧﻬﺮ ﺁﺏ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻪ ﺳﺐ ﻗﺮﻣﺰ ﻭ ﺩﺭﺷﺖ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺑﻪ‌ﻫﺎ ﺳﻴﺐ ﺭﺍ ﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﻘﺴﻤﺶ ﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻋﻠ‌ﺭﺿﺎ ﻧﺨﻮﺭﺩ. ﻔﺖ: ﻣﻦ ﻧﻤ‌ﺧﻮﺭﻡ. ﺷﺎﺪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍﺿ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺑﻪ‌ﻫﺎ ﻧﻔﻬﻤﺪﻧﺪ  ﻔﺖ! ﻭﻟ ﺪﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ‌ﺣﺎﻟ ﺑﺎﻝ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ؛ ﻭﻗﺘ ﺩﺪ ﺴﺮ ﻮﺶ ﺍﻦ‌ﻗﺪﺭ ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺳﺮﺵ ﻣ‌ﺷﻮﺩ!

ﻓﺮ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ»، ﺹ70




اولین دیدارمان در پاوه را یادم نمی رود که به خاطر بحث با یکی از ون اهل سنّت، چقدر با عصبانیت با من برخورد کرد! 

همینطور برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن، برایم همراه با ترس بود؛ تا جایی که وقتی صدایش را  می-شنیدم، تنم می لرزید.

ماجراها داشتیم تا ازدواجمان سر گرفت؛ ولی چند ماه بعد از ازدواجمان، احساس کردم این حاجی با آن برادر همت که می شناختم خیلی فرق کرده! خیلی با محبت است و خیلی مهربان.

این را از معجزه های خطبه عقد می پنداشتم؛ چرا که شنیده بودم که قرآن کریم می گوید: 

 وَ جعلَ بینکُم مَودَّه و رحمَه .

شهید محمدابراهیم همت


نیمه پنهان ماه 2



قرآن کریم

و از نشانه‏هاى او، اینکه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند.

سوره روم، آیه21


ﺷﻬﺪ ﺯﺮﺎ ﺻﻔﺮﺧﺎﻧ

ﺳﻘﺎ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﻣ‌ﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣ‌ﺧﻮﺍﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺳﻘﺎ ﺑﺎﺷﻢ. ﻫﻤﺸﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ‌ﻫﺎ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣ‌ﺮﺩ. ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ‌ﻱ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﻭ ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺎﺭ‌ﻫﺎ ﺁﺏ ﻣ‌ﺩﻭﺪ ﻭ ﻭﻗﺖ‌ﻭﺑ‌ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺁﺏ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣ‌ﺮﺩ. 

ﻣ‌ﻔﺖ: ﺁﺏ ﻧﻄﻠﺒﺪﻩ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ! ﺣﺘ ﺁﺏ ﻗﻤﻘﻤﻪ‌ﺍﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣ‌ﺑﺨﺸﺪ. ﺗﺸﻨﻪ ﺷﻬﺪ ﺷﺪ؛ ﻫﻤﺎﻥ‌ﻃﻮﺭ ﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ.

(ﺷﺐ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ»، ﺹ66)


ﺷﻬﺪ

ﺳﺎﻝ 72، ﻭﺍﻟﻔﺠﺮ1، ﺑﺪﻥ ﻣﻄﻬﺮ ﺷﻬﺪ 17-16‌ﺳﺎﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﺪﻡ. ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﻣ‌ﺬﺷﺖ. ﺑﺮﺟﺴﺘ ﺭﻭ ﻗﻠﺒﺶ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺎﻁ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺮﺐ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎﺶ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺰﺩ، ﺩﻤﻪ‌ﻫﺎ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺮﺩﻡ. ﺘﺎﺏ ﻓﺰ ﺑﻮﺩ، ﺩﻓﺘﺮ ﻭ ﺟﺰﻭﻩ ﻭ ﺑﺮﻪ‌ﻱ ﺳﺆﺍﻝ. ﺍﺯ ﺭﻭ ﺍﺳﻤ ﻪ ﺍﻭﻝ ﺘﺎﺑﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺷﻨﺎﺳﺎ‌ﺍﺵ ﺮﺩﻢ.

ﺁﺧﺮﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ»، ﺹ24



آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها